نفقه زن (2)

پدیدآورسیدحمید مشکوة

نشریهفصلنامه فقه

شماره نشریه41

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیدانش آموز

share 3195 بازدید
نفقه زن (2)

سيدحميد مشكوة

اين نوشته, سير بحث را در ميان فقهاى شيعه, برمى نمايد و مبانى و ادله آن را پيش مى كشد. در بخش نخست, دلايل وجوب نفقه زن و شروط آن ياد شده و در ضمن بحث از شروط وجوب نفقه, به اطاعت و تمكين زن از همسر, زمينه ها و حدود آن پرداخته مى شود.در بخش دوم, تحت عنوان (مقدار نفقه), از دو بحث (حيطه نفقه) (خوراك, پوشاك, لوازم منزل, هزينه درمان و…) و بحث (اندازه نفقه) (مقدار خوراك, تعداد پوشاك و…), سخن گفته شده است.

مقدار نفقه

در بحثى كه فقها تحت عنوان مقدار نفقه مطرح كرده اند, دو مطلب مورد بحث قرار گرفته است: يكم. حيطه نفقه كه مباحثى را دربرمى گيرد كه به تعيين انواع مخارج زن, مانند: خوراك, پوشاك, لوازم آرايش و زينت و… مى پردازد;
دوم. مقدار نفقه كه به تعيين اندازه و مقدار انواع (براى نمونه: كيفيت و مقدار پوشاك) اشاره مى كند. و ملاك تعيين آن را برمى رسد.
1. حيطه نفقه: نظرات فقها در زمينه گستره نفقه متفاوت است و رفته رفته, از محدوديت و قلّت, به تنوّع و كثرت مى گرايد.
فقهاى پيشين, در كتاب هايشان, موارد نفقه و استثنائات آن را يادآور شده اند.
شيخ طوسى (460ـ 385هـ.ق) در المبسوط موارد چندى را ذكر مى كند. ايشان درباره حقّ گرفتن خدمتكار براى زن مى گويد:
(اما درباره واجب بودن گرفتن خدمتكار و تأمين مخارج او: اگر زنانِ مانند او (هم سطح او) خدمتكار دارند, بر مرد است كه براى او خدمتكار بگيرد و نفقه خدمتكار نيز به عهده مرد است. به دليل گفته خداى تعالى: (عاشروهنَّ بالمعروف; با زنان به گونه پسنديده معروف معاشرت كنيد) اين امر نيز متعارف و معروف است.)53
(اما اگر زن مريض شود و احتياج به خدمتكار داشته باشد به عهده مرد است كه براى او خدمتكار بگيرد. اگرچه زنان مانند او در حالت سلامتى خدمتكار نداشته باشند زيرا در تمامى اين موارد آنچه معتبر است عرف مى باشد و در نظر عرف شخص مريض اين چنين به خدمتكار احتياج دارد.)54
ايشان ضمن اين كه خوراك, لباس و روغنى كه به موى مالند, شانه, زيرانداز و پشتى و لحاف را از موارد نفقه ذكر كرده, مواردى را نيز استثنا مى كند:
(دست مزد طبيب و خون گيرنده و حجامت كننده و نيز هزينه دارو به عهده مرد نيست.
فقها مرد را به شخص كرايه كننده و زن را به شخص كرايه دهنده خانه اى تشبيه كرده اند كه نظافت آن, مانند: شستن, جارو كردن و نظافت بر عهده كرايه كننده است, زيرا او نظافت را مى خواهد و از آن استفاده مى كند و حفظ بناى ساختمان, مانند: تعمير ديوار و تعويض ستونى كه شكسته, به عهده كرايه دهنده است, زيرا مربوط به اصل خانه مى شود.
هم چنين تأمين آنچه مرد براى نظافت و آرايش مو [در زن] به آن احتياج دارد و به آن اعتنا مى كند, به عهده اوست و آنچه براى حفظ اصل و اساس زن به شمار مى رود, مانند: حجامت و خون گرفتن به عهده خود زن است. اين دو [زن و خانه] تنها در يك چيز با هم تفاوت دارند و آن غذاست كه براى حفظ اساس و بنيه زن, مرد بايد فراهم كند [در حالى كه در خانه چنين نيست] پس در همين مطلب, اين دو با هم تفاوت دارند و در غير اين با يكديگر همانند هستند.)55
محقق حلّى (602 ـ 676هـ.ق), ضابطه اى كلى (هر آنچه زن در زندگى بدان احتياج دارد) مطرح مى كند و صاحب جواهر, استثناهايى را كه در بيان فقهاى پيشين بود مورد نقد قرار مى دهد.
مرحوم محقق حلّى, در شرايع الاسلام در اين باره مى نويسد:
(اما ضابطه در اندازه نفقه, تأمين آن چيزى است كه زن به آن احتياج دارد مانند: غذا, لباس, مسكن, خدمتكار, وسيله روغن [وسيله آرايش] كه در اين موارد از آنچه در زنان مانند او در ميان اهالى متداول است تبعيت مى شود.)56
و مرحوم محمدحسن نجفى (م.1266هـ.ق) در (جواهر الكلام) ضمن طرح ضابطه كلى, موارد استثنا شده در بيان فقهاى پيشين را نمى پذيرد. ايشان مى گويد:
(اگر مدرك و دليل در مقدار نفقه, معاشرت به نحو پسنديده و معروف [وعاشروهنّ بالمعروف] و اطلاق دليلِ انفاق باشد, صحيح اين است كه پرداخت هزينه تمامى موارد [حتى هزينه دارو و معالجه و اجرت حمام و حجامت] واجب باشد و بلكه چيزهاى ديگرى كه محدود و محصور نيست. پس صحيح اين است كه همه موارد نفقه را به شأن همسرى و انفاق شوهران به زنانشان مربوط دانست كه به طور معمول صورت مى گيرد و هرگز به شدت دوست داشتن همسر و امورى اين چنينى ربط ندارد. هرگز فرقى نيست بين آن مواردى از نفقه كه ذكر كرده اند و آن مواردى كه ذكر نكرده اند. اين امر, با مراعات شأن زن و مكان و زمان و مانند آن صورت مى پذيرد. و در صورت اختلاف و نزاع, آنچه حاكم شرع براى رفع خصومت تعيين مى كند, پذيرفته خواهد بود. والاّ براى آنچه كه از فقهاى پيشين شنيده ام, نه اثباتاً و نه نفياً, دليل خاصى كه بتوان به آن اعتنا نمود, وجود ندارد.)57
قبل از بررسى ادله حيطه نفقه, گفتنى است كه نفقه هم چنان كه از معناى لغوى آن برمى آيد, مالى است كه مرد براى همسر خود خرج مى كند و در آيات و روايات نيز نفقه به همين معنى به كار مى رود و اصطلاح جديدى نيست. بنابراين, (مسكن) از جهت لغوى و در منابع تشريع از گستره نفقه خارج است. آنچه تأمين مسكن را بر مرد الزامى مى كند, حقّ سكناى زن است كه با ادله جداگانه ثابت مى شود.
در روايات مربوط به حقوق زن مطلقه, در طلاق رجعى به حقّ سكنى در كنار حقّ نفقه تصريح شده است:
(عن سعد بن أبي خلف قال: سئلتٌ أبا الحسن موسى(ع) عن شىء مِن الطلاق.
فقال: إذا طلّق الرجل امرئته طلاقاً لايملك فيه الرجعة فقد بانت منه ساعة طلَّقها وملكت نفسها ولا سبيل له عليها وتعتدُّ حيث شائت ولا نفقة لها.
قال: قلت: أليس الله يقول: (لاتخرجوهنَّ من بيوتهن ولايخرجن).58
قال: فقال: انما عنى بذلك التى تطلَّق تطليقة بعد تطليقة فتلك التي لاتخرج ولاتخرج حتى تطلّق الثالثة. فإذا طلّقت الثالثة فقد بانت منه ولا نفقة لها, والمرئة التّى يطلّقها الرجل تطليقةً ثم يدعها حتى يخلو أجلها, فهذه أيضاً تقعد في منزل زوجها ولها النفقة والسّكنى حتى تنقضى عدَّتها);59
مرحوم كلينى با سند خود از سعد بن ابى خلف روايت مى كند كه از ابوالحسن موسى كاظم(ع) درباره طلاق پرسيدم.
فرمود: وقتى كه مرد زنش را طلاقى بدهد كه در آن حقّ رجوع نداشته باشد, زن از لحظه وقوع طلاق از او جدا و در امر خودمختار مى شود و مرد بر او سلطه و حقى ندارد و زن هرجا كه بخواهد عدّه نگه مى دارد و حقّ نفقه ندارد.
سعد بن ابوخلف مى گويد: پرسيدم كه آيا خداوند نگفته است: (نه شما آنها [زنان] را از خانه هايشان بيرون كنيد و نه آنها خارج شوند؟)
فرمود: همانا منظور از اين آيه زنى است كه بعد از يك طلاق دوباره طلاق داده شود. زمانى كه براى بار سوم طلاق داده شد از مرد جدا شده و حقى ندارد.
و زنى كه مرد او را يك بار طلاق مى دهد و بعد او را وامى گذارد تا اجلش [زمان عدّه] تمام شود, اين زن نيز بايد در منزل همسرش زندگى كند و تا زمانى كه عدّه او تمام شود, حقّ نفقه و سُكنى دارد.
از آن جا كه مطلقه رجعى تا زمانى كه عدّه اش سپرى نشده, حكم زوجه را دارد, حقّ سكونت زن در زمان ازدواج نيز وجود دارد و در واقع, اين روايات, اين نكته را بيان مى كنند كه همان گونه كه حقّ سكونت در زمان ازدواج براى زن است, در طلاق رجعى نيز اين حق استمرار دارد.60
به هر تقدير در آيات و روايات چندى درباره گستره نفقه, سخن گفته شده است.
از جمله اين آيات, آيه 23 سوره بقره مى فرمايد:
(وعلى المولود له رزقهنَّ وكسوتُهنَّ بالمعروف لا تكلّف نفس إلاّ وسعها);
و روزى زنان و جامه آنان به نحو پسنديده و معروف به عهده صاحب فرزند [پدر] است. هيچ كس جز به اندازه توانايى و طاقتش مكلّف نمى شود.
در اين (رزق) كه مفسران و فقها آن را به خوراك معنى كرده اند و (لباس), حقّ زن و نفقه او بيان شده و قيد معروف و پسنديده نيز در آن دو, مطرح شده است.
برخى گفته اند, از آن جا كه اين بخش آيه در بيان حكم زنان مطلّقه آمده, چنان كه قبل از آن آمده: (والوالدات يرضعن أولادهن حولين كاملين لمن أراد أن يتمَّ الرضاعة وعلى المولود له…; مادران فرزندان خود را دو سال كامل شير مى دهند. [اين امر] براى كسى است كه شير دادن را تمام كند و روزى زنان و جامه آنان به نحو پسنديده و معروف به عهده پدر است.), اين آيه پس از آيه زنان مطلقه آمده و اين مطلب را بيان مى كند كه زنانى كه طلاق داده شده اند, اگر بخواهند, مى توانند فرزند خود را به مدت دو سال كامل شير دهند, و در اين زمان, نفقه آنان به عهده صاحب فرزند [المولود] است. پس نفقه در اين آيه, در مقابل شير دادن مطرح شده, در حالى كه نفقه همسر به سبب زوجيّت واجب مى گردد.61
اما بسيارى از مفسران و فقها براى آيه اطلاق قائل هستند و بر اين اعتقادند كه آيه, شامل نفقه همسر نيز مى شود.62
از جمله آياتى كه به بيان گستره نفقه مى پردازد, آيه 24 سوره نساء است: (وعاشروهنّ بالمعروف) و زندگى با همسر به نحو متعارف و پسنديده, شامل بحث نفقه نيز مى شود. اطلاق آيه , هر آنچه را كه معروف و پسنديده باشد, در گستره نفقه و نيز اندازه و مقدار نفقه داخل مى كند.
در روايات مربوط به گستره نفقه, سه دسته روايات وجود دارد:
1. در برخى از روايات تحت عنوان احسان, حق زن بر همسر بيان شده است:
(عن اسحاق بن عمار قال: قلت لإبى عبدالله(ع): ما حقّ المرئة على زوجها الذي إذا فعله كان محسناً؟
قال: يشبعها ويكسوها وإن جهلت غفر لها);63
مرحوم كلينى با سند خود از اسحاق بن عمّار نقل مى كند: به امام صادق(ع) گفتم: حق زن نسبت به همسرش چيست; آن حقى كه اگر به جا آورد, محسن و احسان كننده خواهد بود؟
فرمود: او را سير كند و بپوشاند و اگر نادانى و جهالت كرد, او را ببخشد.)
در اين روايت, احسان آن است كه مرد حقوق زن را به جا آورد.
احسان, همان رعايت معاشرت و مصاحبت پسنديده و معروف است. در مفردات راغب در اين باره آمده:
(معروف در آيه (وللمطلّقات متاع بالمعروف) و آيه (فأمسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ بمعروف) يعنى ميانه روى و احسان.)64
2. در برخى روايات, نفقه, تحت عنوان حق زن بر همسر بيان گرديده است:
(عن أبي عبدالله(ع) قال: جائت امرئة إلى النبى(ص) فسئلته عن حقّ الزوج على المرئة فخبرها.
ثم قال: فما حقّها عليه؟
قال: يكسوها من العرى ويطعمها من الجوع وإذا اذنبت غفر لها.
قالت: فليس لها عليه شىء غير هذا؟
قال: لا…);65
مرحوم كلينى در (كافى) با سند خود از امام صادق(ع) روايت مى كند كه حضرت فرمود: روزى زنى نزد پيامبر(ص) آمد و از ايشان درباره حق مرد بر زن سؤال كرد. حضرت به او پاسخ داد.
سپس آن زن پرسيد: و حق زن بر همسرش چيست؟
پيامبر فرمود: او را از عريانى بپوشاند و از گرسنگى سير كند و وقتى گناهى مرتكب شد, او را ببخشد.
زن گفت: براى زن حقى غير از اين بر همسرش نيست؟
حضرت فرمود: نه….
(عن شهاب بن عبد ربّه قال: قلت لإبي عبدالله(ع): ما حقّ المرئة على زوجها؟
قال: يسُدُّ جوعها و يستر عورتها ولا يقبّح لها وجهاً. فإذا فعل ذلك فقد والله أدَّى إليها حقَّها.
قلتُ: فالدُّهن؟
قال: غبّاً يوم و يوم لا.
قلتُ: فاللّحم؟
قال: في كلّ ثلاثة. فيكون في الشهر عشر مرّات لا أكثر من ذلك. والصبغ في كل ستة أشهر ويكسوها في كلّ سنة أربعة أثواب: ثوبين للشتآء وثوبين للصيف. ولاينبغى أن يقفر بيته من ثلاثة أشياء: دُهن الرّأس والخلّ والزّيت. ويقوتهنّ بالمُدّ, فإنّي أقوت به نفسي وليقدر لكل انسانٍ منهم قوته فإن شاء أكله وإن شاء وهبه وإن شاء تصدَّق به, ولاتكون فاكهة عامّة إلاّ أطعم عياله منها ولايدع أن يكون للعيد عندهم فضل في الطعام أن ينيلهم في ذلك شيء ما لم ينيلهم لهم في سائر الأيّام.);66
شهاب بن عبد ربّه نقل مى كند: به امام صادق(ع) گفتم: حق زن بر همسرش چيست؟
فرمود: گرسنگى او را برطرف كند و عريانى او را بپوشاند و روى بر او ترش نكند. اگر اين را انجام دهد, به خدا قسم كه حق او را ادا كرده است.
گفتم: روغن [براى خوراك]؟
فرمود: يك روز در ميان.
گفتم: گوشت؟
فرمود: در هر سه روز يك بار كه در هر ماه ده بار مى شود, نه بيشتر از آن. رنگ, هر شش ماه يك بار. و هر سال چهار لباس به او بپوشاند: دو لباس براى زمستان و دو لباس براى تابستان و سزاوار نيست كه خانه او از سه چيز خالى باشد: روغن سر و سركه و زيتون. و بايد غذاى آنها را با مدّ اندازه بگيرد كه من نيز با آن غذاى خود را اندازه مى گيرم. و بايد غذاى هر نفر آنها را حساب بكند. اگر آن شخص خواست, آن را مى خورد و اگر خواست, مى بخشد و اگر خواست, صدقه مى دهد. و بايد ميوه عمومى اى [ميوه فصل] نباشد, جز اين كه براى خانواده و عيال خود تهيه كند. و بايد از خوراندن غذاى برتر به آنان در روز عيد فروگذارى نكند چنان كه به آنها چيزى برسد كه در ديگر, روزها نرسيده است.
اين روايت, خوراك را روغن, گوشت, سركه, زيتون و ميوه فصل برشمرده و لباس را دو لباس براى زمستان و دو لباس براى تابستان ياد كرده است. امام(ع) در اين روايت دو مورد ديگر را نيز ياد مى كند: رنگ (هر شش ماه يك بار) و روغن سر كه ظاهراً براى آرايش به سر مى ماليده اند كه اين دو مورد, به وضوح از خوراك و پوشاك خارج است.
امام(ع) در اين روايت در مقام بيان مخارج متعارف در آن زمان بوده است و برخى از موارد را پس از استفسار و سؤال شخص راوى, امام بيان مى كند و ظاهراً حضرت در مقام حصر گستره نفقه حتى در زمان خود نيز نبوده است.
اين روايت, به وضوح مى فهماند كه شمول معنايى و عبارت (مرد بايد گرسنگى همسرش را برطرف كند و عورت او را بپوشاند) بيش از معناى ابتدايى آن دو است.
3. در برخى از روايات نيز به ضابطه اى كلى اشاره مى شود:
(عن محمد بن مسلم قال: قال رجل لإبي جعفر(ع): إنَّ لي ضيعة بالجبل أشتغلها في كلّ سنة ثلاثة آلاف درهم فانفق على عيالي منها ألفي درهم وأتصدق منها بألف درهم في كلّ سنة. فقال أبوجعفر(ع): إن كانت الألفان تكفيهم في جميع مايحتاجون إليه لسنتهم فقد نظرت لنفسك ووفّقت لرشدك وأجريت نفسك في حياتك بمنزلة ما يوصى به الحيُّ عند موته);67
مرحوم كلينى با سند صحيح خود از محمد بن مسلم نقل مى كند كه مردى به امام باقر(ع) گفت: من زمينى در سرزمين جبل68 دارم كه هر سال سه هزار درهم از آن درآمد دارم. در هر سال, دو هزار درهم آن را خرج خانواده ام مى كنم و هزار درهم آن را صدقه مى دهم.
امام فرمود: اگر دو هزار درهم, احتياج يك سال آنها را برآورده مى كند, همانا تو در امر خود نظر كرده اى و در راه رشد خود توفيق يافته اى و در زمان حيات خود كارى را انجام داده اى كه شخص در زمان مرگ به آن وصيت مى كند.
سند روايت اشكال ندارد و تمامى افراد آن ثقه هستند و چنان كه از جمله جواب شرط فهميده مى شود, تأمين آنچه خانواده او به آن احتياج دارند, به نحو وجوب است; يعنى اگر همه احتياجات آنان را در يك سال كفايت نمى كرد, او در امر رشد خود توفيق نيافته بود و مانند كسى نبود كه در هنگام مرگ بدان وصيت مى كند.
بنابراين, امام(ع) در اين روايت, حاجت يك ساله خانواده (از جمله همسر) را مخارج آنان تعيين كرده است. از اين روى, گستره نفقه آن چيزى خواهد بود كه همسر و فرزندان براى زندگى به آن احتياج دارند و اين امر در مكان ها و زمان هاى مختلف متفاوت است.
در روايت ديگرى, شيخ طوسى با سند مرسل از رسول الله(ص) نقل مى كند:
(روي أنَّ هند جائت إلى رسول الله صلى اللّه عليه وآله فقالت: يا رسول الله إنَّ أباسفيان رجل شحيح وإنَّه لايعطيني وولدي إلاّ ما آخذ منه سرّاً وهو لايعلم فهل عليّ فيه شيء؟
فقال: خذي مايكفيك وولدك بالمعروف);69
روزى هند [زن ابوسفيان] نزد رسول الله(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا! ابوسفيان مردى بخيل است و به من و فرزندم چيزى نمى دهد, مگر اين كه پنهانى از مال او, بى آن كه بفهمد, بردارم. آيا با اين كار چيزى بر عهده من است؟
حضرت فرمود: آنچه تو و فرزندت را به نحو پسنديده كفايت مى كند, بردار.
شيخ طوسى(ره) پس از نقل اين روايت نكات چندى را از آن برمى گيرد; از جمله آن نكات كه به اين بحث مربوط مى شود, نفقه به اندازه كفايت است و كفايت نيز با قيد پسنديده و متعارف [معروف] مشخص مى شود.70
از بررسى دو روايت اخير به دست مى آيد كه ملاك و معيار كلى درباره گستره و محدوده نفقه آن چيزهايى به شمار مى رود كه براى زندگى متعارف مورد نياز است و اگر آنها تأمين شوند, براى برآوردن نيازهاى متعارف و پسنديده زن (معروف) كفايت خواهد كرد.

ب. مقدار و اندازه نفقه:

آنچه اندازه نفقه را تعيين مى كند, معيار كلى (معروف) است كه در آيه (وعلى المولود له رزقهنّ وكسوتهنّ بالمعروف) و (عاشروهنّ بالمعروف) مطرح مى شود. به اين معنى كه (براى نمونه:) تعداد لباس, ملاك همان معروف و پسنديده است.
هم چنان كه پيش از اين ذكر شد, معروف به آنچه از طرف عقل و شرع خوب شناخته شود, اطلاق مى گردد و متداول در عرف نيز معروف است, زيرا شرع و عقل, (براى نمونه:) در پوشاك زن, رجوع به عرف و حدّ متعارف را, تا آن جا كه با ملاكات شرع و عقل منافات نداشته باشد, امرى مستحسن و خوب مى شمارند.
هم چنين در روايت مرسل شيخ طوسى(ره) از رسول الله: (خذي مايكفيك وولدك بالمعروف) به معيار معروف اشاره شده است, و رواياتى كه مقدار براى نمونه: چهار لباس در سال را بيان كرده, در مقام بيان متعارف در زمان صدور روايت بوده است.
اما حدّ متعارف و معروف, نسبت به چه كسى و كجا بايد لحاظ شود؟ نسبت به متعارف و معمول محل زندگى, نسبت به متعارف مردانى كه در حدّ شرايط و توانايى مالى مرد هستند, يا نسبت به حدّ متعارف زنان كه از نظر وضعيت خانوادگى پدرى و منزلت و موقعيت اجتماعى در شرايطى مشابه شرايط زن در محل و مكان زندگى او هستند؟
برخى از فقها از جمله قاضى ابن البرّاج(ره) در المهذب,71 ابن حمزه طوسى(ره) در الوسيله,72 شيخ طوسى(ره) در مبسوط73 و علامه(ره) در قواعد الاحكام,74 در تعيين غذا, قوت غالب و متعارف شهر و محل زندگى را مطرح كرده اند.
در غير از مورد غذا, برخى از فقها, معيار را شأن زن و آنچه در زنان هم سطح او متعارف است, مطرح كرده اند, از جمله: محقق حلّى(ره) در شرايع الاسلام,75 علامه حلى(ره) در قواعد الاحكام,76 شهيد اوّل(ره) در اللمعة الدمشقيه,77 محمدحسن نجفى(ره) در جواهرالكلام,78 امام خمينى(ره) در تحريرالوسيله79 و آيت الله خويى(ره) در منهاج الصالحين.80
و برخى از فقها از جمله قاضى ابن البرّاج(ره),81 ابن حمزه طوسى(ره)82 و شيخ طوسى(ره) در مبسوط83 توانايى مالى مرد را ملاك دانسته اند.
اما دلايل و استدلال هايى كه در اين باره آورده شده, به اين شرح است:
از آن جا كه پوشاك و خوراك در آيات و روايات به زنان منسوب شده (رزقهنّ وكسوتهنّ) و به عبارت ديگر, به خوراك و پوشاك آنان تعبير شده,84 و از آن جا كه بنابر تعبير روايت محمد بن مسلم, آنچه زن براى زندگى به آن احتياج دارد (جميع مايحتاجون اليه) با احتياجات متعارف و سطح زندگى زن مناسبت دارد, بنابراين, معيار و ملاك در معروف و متعارف, همان متعارف زنانِ هم سطح است و بايد شأن زن در نظر گرفته شود.
اين امر, درباره زنانى است كه شوهرانشان توانايى مالى دارند, اما اگر مرد بر تأمين آنچه در شأن زن است, توانايى نداشته باشد, بايد در حدّ توان نيازها و احتياجات زندگى را براى زن فراهم كند. در اين صورت مقدارى كه خارج از توان مالى مرد و متناسب با شأن زن است, به صورت دين بر عهده مرد باقى مى ماند تا زمانى كه براى او گشايش مالى به وجود آيد و آن را بپردازد;85 مگر آن كه زن از حقّ خود بگذرد. در قرآن كريم در اين باره آمده است:
(لينفق ذوسعة من سعته ومن قدر عليه رزقه فلينفق ممّا آتاه الله لايكلّف الله نفساً إلاّ ما اتيها سيجعل الله بعد عسر يسراً);86
بايد آن كه توانايى مالى دارد به اندازه توانايى و گشايش خود نفقه بدهد و كسى كه روزى بر او تنگ شده, بايد از آنچه خداوند به او عطا كرده نفقه بدهد. خداوند كسى را به جز آنچه به او عطا كرده, تكليف نمى كند. خداوند بعد از هر سختى, گشايشى را قرار مى دهد.
بنابر ديدگاه ياد شده, اين كه خداوند كسى را جز به آنچه به او عطا كرده تكليف نمى كند, در صورت تنگى معيشت و ناتوانى مالى مرد است و مرد آنچه را بايد بپردازد كه بر آن توانايى دارد و باقى به صورت دين بر عهده او باقى مى ماند. مؤلف كنز العرفان, بعد از بيان اين استدلال عبارت (سيجعل الله بعد عسر يسراً) را دليل بر صحّت اين برداشت مى داند.87
در اين باره مى توان اين ديدگاه را مطرح كرد كه: نفقه در هر صورت, تمكن يا عدم تمكن مالى مرد, نسبت به وضعيت مالى مرد تعيين مى شود و در صورت تمكن مالى مرد, مشخص كننده گستره و مقدار نفقه, شأن زن خواهد بود كه با همان ملاك معروف و متعارف زنان هم سطح, معيّن مى گردد. اما در صورت عدم تمكن مالى مرد, به همان مقدار توانايى او بسنده مى شود و معروف و متعارف در اين صورت همان مقدارى خواهد بود كه براى مانند اين زن, با توجه به وضعيت مالى مرد, مقدور است.
جواهرالكلام, اين توضيح از (معروف) را يك احتمال برمى شمرد و گويى با فراخواندن خواننده به تأمل, آن را تأييد مى كند.88
در آيه فوق نيز تكيه بر وضعيت مالى مرد در نفقه شده و اين كه مردى كه تمكن مالى دارد, بايد به اندازه وسعتى كه دارد نفقه بدهد; يعنى وسعت مالى مرد تعيين كننده است و آن كه در تنگناى مالى قرار دارد, بايد به آن اندازه اى كه خداوند به او روزى داده, نفقه دهد, كه: (لايكلّفُ الله نفساً إلاّ ما آتيها.) تكليف به اندازه توانايى و دارايى است و اثبات دين, برخلاف مفاد آيه مى نمايد و عبارت (خداوند بعد از سختى آسايش قرار مى دهد) اين نكته را بيان مى كند كه سختى ديرپا و ماندگار نيست و گشايش و آسانى به دنبال آن خواهد بود و دلالت و اشاره اى به اثبات دين بر عهده مرد ندارد. بلكه اثبات دين (وجوب پرداختن بعد از توانايى مالى مرد) تكليفى زايد بر آن چه خداوند در حال حاضر در اختيار انسان گذارده است: (لايكلف الله نفساً إلا ما آتيها).
هم چنان كه در روايتى از امام رضا(ع) نقل شده:
(عن أبي الحسن(ع) في قول الله عزّوجلّ (والذين إذا أنفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا وكان بين ذلك قواما)89 قال: القوام هو المعروف (على الموسع قدره وعلى المقتر قدره)90 على قدر عياله ومئونته الّتي هي صلاح له ولهم (لايكلّف الله نفساً إلاّ ما آتيها));91
مرحوم كلينى در كتاب كافى با سند خود از محمد بن سنان از امام على بن موسى الرضا(ع) درباره آيه: (وكسانى كه انفاق مى كنند اسراف نمى كنند و سخت گيرى نمى نمايند و انفاق آنها بين اين دو امر است) فرمود: قوام همان (معروف) است بر شخص توانگر به اندازه خود و بر شخص تهيدست, به اندازه خود), به اندازه عيال و خانواده خود و مخارجى كه صلاح او و خانواده اش در آن است و (خداوند كسى را جز به آنچه داده تكليف نمى كند).
در روايات ديگرى, در توضيح كلمه (قوام) حدّى بين اسراف و اقتار, يعنى اقتصاد و حدّ وسط آمده است.
از جمله اين روايات, به روايت شيخ صدوق(ره) در كتاب خصال مى توان اشاره كرد:
(عن العيّاشي قال استأذنت الرضا(ع) في النفقة على العيال, فقال: بين المكروهين.
قلتُ: لا والله ما أعرف المكروهين!
قال: إنّ الله كره الاسراف وكره الاقتار, فقال: (والذين إذا أنفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا وكان بين ذلك قوماً));92
عياشى مى گويد: از امام رضا(ع) درباره نفقه خانواده جويا شدم.
حضرت فرمود: حدّى بين دو امر مكروه.93
گفتم: به خدا قسم دو امر مكروه را نمى شناسم.
فرمود: همانا خداوند, اسراف و تنگ گرفتن را دوست ندارد و فرموده است: (وكسانى كه انفاق مى كنند, اسراف نمى كنند و تنگ نمى گيرند بلكه انفاق آنها بين اين دو امر است).
اين روايات به وضوح, اين مطلب را بيان مى كند كه حدّ وسط بين اسراف و سخت گيرى همانا با توجه به توانايى مالى مرد است و قيد متعارف و معروف, با توجه به همين حدّ توانايى مالى مرد در نظر گرفته مى شود. چه در غير اين صورت مرد مكلّف به چيزى خواهد بود كه در حدّ توان او نيست. راه ديگر براى تعيين اسراف از عدم اسراف و اقتار از عدم اقتار, شأن زن و حال اوست: (على قدر عياله و مئونته التي هي صلاح له ولهم) كه شكم هاى گرسنه و تن هاى برهنه در جامعه, اجازه اسراف نمى دهد, نه براى خود, نه براى همسر و نه براى فرزند.
البته در اين باره, موضوع ديگرى تحت موضوع (توسعه بر خانواده) وجود دارد كه بر اساس آن حقى را زايد بر آنچه زن شأن آن را دارد, اثبات مى كند و در واقع, توسعه و گشايش ايجاد كردن براى خانواده نيز در دايره حدّ وسط بين اسراف و اقتار قرار دارد و به حدّ اسراف نمى رسد.94
گفتنى است كه اين بحث به طور كلى, در گستره و مقدار نفقه مطرح مى شود و در بخش گستره, نفقه, پس از آن كه محدود نبودن انواع نفقه در شرع ثابت شد, و جايگاه آن, تحت ضابطه كلى (احتياجات زن) قرار دارد; توانايى مالى مرد در تهيه انواع و موارد نفقه تعيين كننده خواهد بود.
خلاصه:
در بحثى كه فقها زير موضوع مقدار نفقه مطرح كرده اند, دو بحث مورد بررسى قرار گرفته است: گستره نفقه و اندازه نفقه. در بخش گستره نفقه, ديدگاه هاى فقها از قلّت و محدوديت, به كثرت و تنوع مى گرايد و با ارائه معيار (آنچه زن براى زندگى به آن احتياج دارد) به كمال مى رسد. شيخ محمدحسن نجفى در جواهرالكلام نيز استثنائات, همچون: هزينه مداوا را كه فقهاى پيشين مطرح كرده اند, نمى پذيرد.
در بخش اندازه و مقدار نفقه سه ديدگاه در ميان فقها وجود دارد:
1. آنچه در جامعه معروف و متعارف است;
2. آنچه با توانايى مالى مرد تناسب دارد;
3. آنچه متناسب با شأن و منزلت اجتماعى زن است.
از آن جا كه مكلف نمودن مرد به آنچه توانايى آن را ندارد, صحيح نيست و خداوند انسان ها را جز به آنچه به آنها داده و جز به حدّ توانايى شان تكليف نمى كند, بنابراين, آنچه مى تواند معيار باشد, توانايى مالى مرد است. در نهايت, در صورت توانايى و مكنت مالى مرد, آنچه تعيين كننده خواهد بود, شأن و منزلت اجتماعى زن است. اين عامل (شأن زن) يكى از عوامل تعيين كننده اقتصاد و ميانه روى و (قوام) و (معروف) به شمار مى رود و انفاق را از حدّ اسراف و اقتار (سختگيرى) خارج مى سازد.
توسعه و گشايش ايجاد كردن براى خانواده, در صورت مكنت مالى مرد, حقى زايد بر شأن زن را اثبات مى كند, در حالى كه به حدّ اسراف و تبذير نيز نمى رسد.
اين كه اندازه نفقه, بر حسب توانايى مالى مرد و شأن زن است, در بخش گستره نفقه نيز صادق و جارى مى نمايد و در تعيين انواع نفقه نيز تأثير مى گذارد.

پى نوشت ها:

1. انفق مالَه: صرفه وانفده… والنفقة اسم مِن الانفاق ـ ما تنفقه من الدّرهم ونحوها. (:اقرب الموارد)
2. با اين قيد كه زن شأن خدمتكار برگزيدن را نداشته باشد كه معمولاً چنين بوده و هست. در صفحات بعد در اين باره سخن گفته خواهد شد.
3. الميزان, ج4.
4. قدر متيقن آن در بين اقوال فقها در صورت عدم خروج از خانه بدون اذن شوهر است.
5. سوره بقره, آيه233.
6. سوره طلاق, آيه7.
7. سوره نساء, آيه34.
95 ج101/75 و76.
9. جواهر الكلام, ج31/301.
10. ر.ك: وسائل الشيعه, ج21, باب45 از ابواب متعه/79, ح1; نيز باب4 از ابواب النفقات/515, ح1; باب11 از ابواب النفقات/526, ح1 و3و5. در ازدواج موقت, مسئوليت هاى مالى مرد تابع قرارداد ازدواج است و زن مى تواند نفقه خويش را بخشى از مهريه قرار دهد.
11. نَشَزَتِ المرئة بزوجها و ـ منه و ـ عليه نشوزاً: ارتفعت عليه واستعصت عليه واَبغضته (:اقرب الموارد); منهاج الصالحين, ج20/293; مستند التحرير الوسيله, كتاب النكاح/492.
12 . سلسلة الينابيع الفقهيه, ج18/209.
13 . همان/313.
14 . همان, ج19/688.
15 . شهيد ثانى پس از توضيح تمكين كامل, در توضيح زن ناشزه, قيد (خروج از خانه بدون اذن همسر) را نيز ذكر مى كند كه ظاهراً به همان استمتاع برمى گردد, يعنى: خروج منافى با استمتاع. (الروضة البهيه, ج5/466)
16 . (والشرط اثنان, الاوّل: ان يكون العقد دائماً; الثانى: التمكين الكامل وهو التخليه بينها وبينه بحيث لاتختص موضعاً ولا وقتاً. فلو بذلت نفسها في زمان دون زمان أو مكان دون مكان أخر, مما يسوغ الاستمتاع, لم يحصل التمكين. (سلسلة الينابيع الفقهيه, ج19/518)
17 . همان/665. علامه, خروج از خانه بدون اجازه شوهر را در (امور غير واجب), شرط تحقق نشوز مى داند.
18 . منهاج الصالحين, ج2 / 293 .
19 . مستند التحرير الوسيله, كتاب النكاح / 492 .
20 . (القول في النشوز: وهو في الزوجة خروجها عن طاعة الزوج الواجبة عليها من عدم تمكين نفسها وعدم ازالة المنفرّات المضادّة للتمتع والالتذاذ بها, بل وترك التنظيف والتزيين مع اقتضاء الزوج لها. وكذا خروجها من بيته من دون إذنه وغير ذلك. ولايتحقق النشوز بترك الطاعة فيما ليست بواجبة عليها. فلو امتنعت من خدمات البيت وحوائجه التي لاتتعلق بالاستمتاع من الكنس أو الخياطة أو الطبخ أو غير ذلك حتى سقي الماء وتمهيد الفراش لم يتحقق النشوز. (مستند التحرير الوسيله, كتاب النكاح/491 و492).
21 . سوره نساء, آيه34.
22 . الميزان, ج4/366.
23 . همان/365; و نيز ر.ك: التحقيق فى كلمات القرآن, ج9 ذيل ماده قوم/344.
24 . الميزان, ج4/366.
25 . التحقيق فى كلمات القرآن, ج9, ذيل ماده قنت/324.
26 . اين معنى بيشتر با سببيت (باء) مناسبت دارد تا به معناى وسيله بودن.
27 . الميزان, ج4/366.
28 . وسائل الشيعه, ج20, باب79 از ابواب مقدمات النكاح/111, ح1; و نيز روايات باب79 و80 و81 و82 از ابواب مقدمات النكاح.
29 . همان, ح2.
30 . همان.
31 . خصال, باب منش هاى دوازده گانه, ح928.
32 . احتمال دارد (تعظوهن) يعنى: آنها را موعظه كنيد باشد كه همان مفاد آيه 34 سوره نساء است, و در هنگام استنساخ اشتباه نوشته شده است.
33 . تحف العقول/30. (اين خطبه در كتاب المنتقى فى مولد المصطفى, باب دهم وقايع سال دهم هجرت نيز به نقل از امام صادق(ع) از امام باقر(ع) از جابر بن عبدالله انصارى با تفاوت هايى آمده است. صحيح مسلم و صحيح نسايى نيز با سند خود اين خطبه را از امام صادق(ع) و ايشان از پدرشان نقل كرده اند (رك به: بحارالانوار, ج21/405 و406).
34 . وسائل الشيعه, ج21, باب6 از ابواب نفقات, ح1.
35 .روايت در وسائل الشيعه, ج20, باب91 از ابواب مقدمات نكاح, ح1 آمده است.
36 . مفردات راغب, ذيل كلمه معروف; التحقيق فى كلمات القرآن, ج8, ذيل كلمه عرف.
37 . رك به: جواهر الكلام, ج11, قطع رحلى, بحث نفقه/ 217 ـ 214 .
38 . (العرف: المعروف, و سمي بذلك لأنّ النفوس تسكن إليه; عرف به معناى معروف است. اين چنين ناميده شده به اين دليل كه نفوس بدان آرامش و اطمينان مى يابد.) (مقاييس اللغه, نقل از التحقيق في كلمات القرآن ذيل ماده عرف.)
(والعرف والعارفة والمعروف واحد, وهو كل ما تعرفه النفس وتبأبه وتطمئن اليه; عرف وعارفه ومعروف به يك معنى هستند و آن هر چيزى است كه نفس آن را مى شناسد و بدان اطمينان مى يابد.) (التهذيب, نقل از التحقيق في كلمات القرآن, ذيل ماده عرف.)
39 . در قانون مدنى ايران عرف غير مدوّن, يكى از مراجع معتبر شناخته شده كه در هنگام نبود قانون مدوّن به آن رجوع مى شود.
40 خطبه 80 نهج البلاغه.
41 . از همين رو, برخى از بزرگان براى شورى نيز در اشكال گوناگون آن, شأن مشورتى قائل هستند, نه تصميم گيرندگى كه در نظام اسلامى جامعه توسط پيامبر يا امام, و در عصر غيبت توسط ولى فقيه هدايت مى شود و تصميم گيرنده نهايى آنان هستند. گرچه امروزه گستردگى نهادها و وظايف و كارها در بعضى موارد و ملاحظات بين المللى و در نظر گرفتن مصالح بزرگ تر در برخى موارد, نحوه كار را در جامعه ما به گونه اى ديگر شكل داده است. در هر صورت, در واحدهاى اجتماعى ـ غير از خانواده كه از تعداد افراد بيشترى تشكيل شده اند, مشكل تصميم نهايى با رأى اكثريت حل شده است.
42 . زمينه روان شناسى, ج2 / 53. (در آزمون هاى هوش عمومى تفاوت پايدارى بين زن و مرد ديده نمى شود. اما مثلاً در توانايى هاى كلامى زنان در سطح بالاترى هستند. رك به: همان, ج1 / 164).
43 . ميزان الحكمة, ج6, ذيل ماده عَقل.
44 . همان.
45 . همان.
46 . همان.
47 . همان.
48 . همان.
49 . همان.
50 . نهج البلاغه, خطبه 80.
51 . ميزان الحكمة, ذيل عقل, ح13405.
52 . سوره بقره, آيه187.
53 . (فأما وجوب الخادم لها والانفاق عليه فإن كان مثلها مخدوماً فعليه اخدامها ونفقة خادمها لقوله تعالى: (وعاشروهن بالمعروف) وهذا معتاد معروف فأمّا إن مرضت واحتاجت إلى من يخدمها كان عليه أن يخدمها وإن كان مثلها لايخدم فى حال الصحة, لأن الاعتبار في كل هذا بالعرف ومن العرف أن يحتاج إلى خادم.) (سلسلة الينابيع الفقهيه, ج38/356ـ 355).
54 . همان/361ـ 358.
55 .(وليس عليه أجرة الطبيب ولا فصادّ ولاحجّام ولاثمن دواء. وشبّه الفقهاء الزوج بالمكترى والزوجه بالمكرى داراً, فما كان من تنظيف كالارش والكنس وتنظيف الابار والخلاء, فعلى المكترى لانه يراد للتنظيف وما كان من حفظ البنيه كبناء الحائط وتغيير جذع انكسر فعلى المكرى لأنه الاصل. وكذلك الزوج مايحتاج اليه للنظافة وترجيل الشعر فعليه, وما كان من الاشياء التي تراد لحفظ الاصل والبنيه كالفصد والحجامة فعليها, وإنما يختلفان في شيء واحد, وهو أنّ ما يحفظ البيت على الدوام وهو الاطعام فعليه دونها, ففي هذا يفترقان وفيما عداه يتّفقان) (همان/359).
و نيز قاضى ابن البراج (481ـ400هـ.ق) در المهذب (سلسلة الينابيع الفقهيه, ج18/208ـ206); سلاّر ديلمى (متوفى در 463هـ.ق) در المراسم العلويه بدون ذكر موارد استثنا شده (همان/135); ابن حمزه در الوسيلة الى نيل الفضيله بدون ذكر استثنائات (همان/209)
56 . (أما قدر النفقه: فضابطه القيام بما تحتاج اليه المرئة من طعام وادام وكسوة وإسكان وإخدام وآلة الإدهان تبعاً لعادة أمثالها من أهل البلد.) (همان, ج19/519); نيز شهيد اوّل (734هـ.ق) در اللمعة الدمشقيه (نقل از: سلسله الينابيع الفقهيه, ج21/688)
57 . (إن جعل المدرك فيه [قدر النفقة] المعاشرة بالمعروف واطلاق الانفاق كان المتجه وجوب الجميع بل وغيره ما ذكروه من أمور اخر لا حصر لها, فالمتجه إحالة جميع ذلك إلى العادة في إنفاق الازواج على الزوجات من حيث الزوجيه لا من حيث شدة حب ونحوه, من غير فرق بين ما ذكروه من ذلك وما لم يذكروه, مع مراعات حال المرئة والمكان والزمان ونحو ذلك, ومع التنازع فما يقدّره الحاكم من ذلك لقطع الخصومة, وإلاّ فليس على ماسمعته منهم إثباتاً ونفياً دليل معتدّ به بالخصوص.) (جواهر الكلام, قطع رحلى, ج11/217); نيز آيةالله خويى در منهاج الصالحين, ج2/292; و امام خمينى در تحريرالوسيله. امام(ره) بيمارى هاى صعب العلاج را كه به بذل هاى هنگفت نياز دارد, از موارد نفقه خارج كرده اند. (مستند تحرير الوسيلة, كتاب النكاح/564 و565.)
58 . سوره طلاق, آيه1.
59 .وسائل الشيعه, ح21, باب8 از ابواب نفقات, ح1; نيز احاديث 2تا9 همين باب.
60 . زن حامله مطلّقه در غير از طلاق رجعى هم تا زمان وضع حمل حق سكونت و نفقه دارد. (رك به: وسائل الشيعه, ج21, روايات باب7 از ابواب نفقات; و نيز باب8 از ابواب نفقات, ح3و6.)
61 . رك به: تفسير مجمع البيان, ج2/33, ذيل آيه 234, سوره بقره.
62 . همان.
63 . وسائل الشيعه, ج21, باب1 ابواب نفقات ح5 و3; و نيز روايات 7و8 همين باب.
64 . مفردات, ذيل كلمه معروف. در آيه 236 سوره بقره: (وعلى المقتر قدره متاعاً بالمعروف حقا على المحسنين) و آيه 178 سوره بقره: (فمن عفى له من أخيه شيء فاتباع بالمعروف واداء إليه باحسان) احسان به معناى امر معروف و پسنديده آمده است.
65 . وسائل الشيعه, ج21, باب1 ابواب نفقات, ح7.
66 . وسائل الشيعه, ج21, باب2 ابواب نفقات, ح1. (اين روايت در كافى به نحو مرسل و در تهذيب به نحو غير مرسل آمده است (تهذيب, ج7, ص457 باب من الزيادات فى فقه النكاح, ح38) در سند شيخ, همه روات ثقه هستند, جز نوح بن شعيب كه ممدوح است.)
67 .وسائل الشيعه, ج21, باب21 ابواب نفقات, ح1.
68 . حدود رى قديم تا مازندران.
69 . سلسلة الينابيع الفقهيه, ج38/354. (اين روايت در كتاب مبسوط آمده است. نگارنده اين روايت را در دو كتاب روايى شيخ: تهذيب الاحكام واستبصار نيافت.)
70 . همان.
71 . نقل از سلسلة الينابيع الفقهيه, ج18/208.
72 . همان/303.
73 . همان, ج38/358.
74 .همان, ج19/662.
75 .همان/519 و520.
76 .همان/663 و64.
77 .همان/688.
78 . جواهر الكلام, ج11/214.
79 . مستند تحرير الوسيله, كتاب نكاح/564.
80 . منهاج الصالحين, ج2/292.
81 .سلسلة الينابيع الفقهيه, ج18/207.
82 .همان/313.
83 .همان, ج38/358.
84 . بيان مرحوم شيخ محمدحسن نجفى است در جواهر الكلام, ج11/214.
85 . بيان علامه حلى(ره) در قواعد الاحكام (نقل از سلسلة الينابيع الفقهيه, ج19/668)
86 . سوره طلاق, آيه 7.
87 . نقل از جواهر الكلام, ج11/214 و215.
88 . ظاهراً بيان ابن حمزه(ره) كه نفقه برحسب دارايى مرد و قدر و شأن زن است ناظر به همين مطلب است. و نيز بيان شيخ طوسى كه نفقه برحسب توانايى مالى مرد است ولى در بيان موارد نفقه شأن و متعارف زنان مطرح گرديده است.
89 . سوره فرقان, آيه67.
90 . سوره بقره, آيه 236.
91 .وسائل الشيعه, ج21, باب27 ابواب نفقات, ح3 (افراد سلسله سند روايت همه ثقه هستند, غير از محمد بن سنان كه مورد اختلاف است. مفيد, علامه, ابن طاووس, ابن شعبه حرانى و صاحب وسائل مى گويند ثقه است و شيخ طوسى و نجاشى, مى گويند كه او ضعيف و غالى به شمار مى رود.)
92 .وسائل الشيعه, ج21, باب27 ابواب نفقات, ح6. (گرچه روايت مرسل است, روايت يكم همين باب از طريق مرحوم كلينى(ره) با مضمونى نزديك به اين نقل شده و نيز ح15 باب25 ابواب النفقات مضمونى نزديك به اين روايت دارد. نيز رك به: وسائل الشيعه, ج21, باب29 ابواب نفقات, ح1و6 و باب27 ابواب النفقات, ح6 و باب25, ح14.)
93 . تعبير (مكروه) در روايات به معناى حرام است. همچنان كه در موضوع بحث ما چنين مى نمايد كه اسراف حرام است.
94 . در اين باره مى توانيد رك به: وسائل الشيعه, ج21, روايات باب20 ابواب نفقات.

مقالات مشابه

نفقه از دیدگاه قرآن و روایات

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهمهدی بهره‌مند, محبوبه عسکری بدویی

بررسی نفقه های واجب در قرآن

نام نشریهکوثر معارف

نام نویسندهعبدالله انصاری

مبنا و ماهیت فقهی حقوقی نفقه زوجه در قرآن

نام نشریهبانوان شیعه

نام نویسندهکاظم قاضی‌زاده, حورا شاه جعفری

نفقه زن (1)

نام نشریهفصلنامه فقه

نام نویسندهسیدحمید مشکوة